توبة الله

توبة الله

بنام خداوند بخشنده مهربان - فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
دو نوع توبه داریم : توبه خلق و توبه خداوند.
آیا می دانید که خداوند ، چگونه توبه می کند ؟

آخرین نظرات
  • ۱ فروردين ۰۲، ۲۱:۲۲ - mehraban 75
    👏👏

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علم» ثبت شده است

به نام خدا

سخنان امام خامنه ای

بیانات در دیدار رمضانی دانشجویان(1403/01/19)

"ببینید، راجع به دانشگاه،

لابد وزیر محترم اینجا تشریف دارند،

لابد مسئولین دانشگاهی اینجا هستند،

خطاب به آنها عرض میکنم: اگر بخواهیم دانشگاه را تعریف کنیم، رکن اصلی تعریف دانشگاه «علم» است، دانش است.

البتّه در تعریف دانشگاه، از جهات سیاسی و اجتماعی و مانند اینها هم عناصری وجود دارد امّا عمده علم است.

دانشگاه سه وظیفه‌ی اصلی دارد.

من خواهش میکنم دوستان مسئول دانشگاهی توجّه کنند!

شما دانشجوها هم توجه کنید!

[دانشگاه] سه وظیفه‌ی اصلی دارد: اوّل، عالِم تربیت کند، دوّم، علم تولید کند، سوّم، به تربیت عالِم و تولید علم جهت بدهد؛

این است.

حالا دانشگاه‌های دنیا عالِم تربیت میکنند، علم هم تولید میکنند امّا در این رکن سوّم لنگند؛

نتیجه چه میشود؟

نتیجه این میشود که محصول تولید علم و تربیت عالِم، میشود ابزار دست قدرتهای صهیونیستی و قدرتهای استکباری دنیا.

همه‌ی ارکان دانشگاه باید به این سه نقطه توجّه کنند؛

مدیر، استاد، دانشجو، متن درسی، فرایندهای آموزشی، همه باید در خدمت این سه جهت باشند."

بسم الله الرحمن الرحیم

سخنان آیت الله محمد شجاعی زنجانی در مورد علم


دریافت

جهل و نادانی شما را هلاک می کنید.

اگر می خواهید بسوی مقصد پیش بروید ، توقف نکنید ، به مهلکه ها و لغزش ها و خطرات نیفتید ، اگر بخواهید در صراط مستقیم پیش بروید ، اول باید علم داشته باشید.

همه حقایق و معارف دینی و قرآنی و الهی را باید یاد بگیرد.

علم در اعتقادات

علم در احکام

علم در رابطه با ایمان

علم در رابطه با عوالم آخرت و احکام آنها

علم در رابطه با طریق سلوک و چگونه طریق سلوک را پیش گرفتن

به هر اندازه که انسان در جهل باشد ، در خطر است.


یاد گرفتن مرحله اول علم سالک است ،

عمل کردن علم را زیادتر می کند ،

و علم بالاتر می آورد ،

که از طرق معمولی یعنی از طریق خواندن و نوشتن و استفاده از عقل نمیتوان به آن علم نائل شد. فقط از طریق عمل حاصل میشود.


اتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ (282 بقره) (مسیر تقوا را در پیش بگیرید که خدا به شما یاد می دهد (علمی که نتیجه تقوا داشتن است) )

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا (29 انفال) (اگر مسیر تقوا و عبودیت و عمل را در پیش بگیرید ، خدا به شما یک فرقانی عنایت می کند ، تشخیص می دهید آنچه را که باید تشخیص بدهید ، می یابید آنچه را که باید بیابید از اسرار وجود ، به اندازه خودتان از حقایق و معارف


سمعت أبا عبد اللّه علیه السّلام یقول: لا یقبل اللّه عملا إلاّ بمعرفه و لا معرفه إلاّ بعمل فمن عرف دلّته المعرفه علی العمل و من لم یعمل فلا معرفه له؛ ألا إنّ الإیمان بعضه من بعض (از اصول کافی جلد اول باب من عمل بغیر علم)


لا یقبل اللّه عملا إلاّ بمعرفه

هر چه معرفت و شناخت بالاتر باشد عمل مقبول تر است ،


و لا معرفه إلاّ بعمل

معرفت هم با خود عمل بدست می آید.


امام صادق : العلم مقرون إلی العمل، فمن علم عمل و من عمل علم و العلم یهتف بالعمل، فإن أجابه و إلاّ ارتحل عنه.

(از اصول کافی جلد اول باب استعمال العلم)


فمن علم عمل

هر کس دانست عمل می کند

و من عمل علم

و هر کس عمل کند به علم بالاتر می رسد.


علم همیشه عمل را صدا میزند و اگر عمل نکند ، آنچیزی که یاد گرفته بود را از دست میدهد.


ن ۚ وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ (قلم 1 )

قسم به ن و قلم و آنچه که ثبت می کند.

قلم در کجا ثبت می کند ؟ خیلی جاها دارد از جمله در قلب انسان


الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ ﴿العلق 4﴾ عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ ﴿العلق 5﴾

منظور از قلم این قلم های چوبی و ... نیست.


العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء

علم را باید خدا در قلب انسان بنویسد


قلب ما همانند یک لوح است

همانند یک آینه است که در مقابل یک لوح بالاتر قرار گرفته


برای اینکه آینه بتواند صور را نشان دهد ،

اولا نباید ناقص باشد ،

دوما تیرگی و زنگ نداشته باشد ،

سوما در مقابل صور باشد و پشت به آنها نباشد ،

چهارما بین آینه و صور پرده ای نباشد ،

پنجما صور زیاد است مثلا اگر اینطرف صور انسانها و آنطرف صور کوههاست و میخواهد صورت کوهها را نشان بدهد در جهت صورت مطلوب قرار بگیرد.

آینه قلب هم همینطور است.

یا لطیف

طبق حدیث زیر از امام زمان (عج) در زمان غیبت ، تمام انسان ها از جمله نخبگان باید به راویان حدیث (و البته شایسته) مراجعه کنند.

«اَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعوُا فیها اِلی رُواةِ حَدیثِنا، فَاِنَّهُمْ حُجَّتی عَلَیْکُمْ وَاَنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَیْهِمْ»


امّا در رویدادهای زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم».

اگر به دستورات امام زمان عمل نکنید ، شیاطین ( آمریکا و غیره ) سرپرست شما می شوند.

 إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ [اعراف:٢٧]
(امّا بدانید) ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‌آورند!

بسمه تعالی

امام خامنه ای فرمودند :

منبع
" نکته‌ی اوّل این است که عزیزان من! نخبگی یک نعمت الهی است، یک موهبت خدایی است و نعمت الهی را باید شکر کرد؛ اوّل‌چیزی که در ذهن شما قرار میگیرد این باشد که این نعمت را شکرگزاری کنید. «وَ اشکُروا نِعمَتَ اللهِ اِن کُنتُم اِیّاهُ تَعبُدون»در سوره‌ی نحل است؛ چند جای دیگر قرآن هم این «وَ اشکُروا نِعمَتَ الله» هست؛ این وظیفه‌ی همیشگی است. کیفیّت شکر را بعداً در یکی از شماره‌های بعدی که عرض میکنم، عرض خواهم کرد. این نکته‌ی اوّل که به فکر شکر نعمت نخبگی باشید و این موهبت الهی را شکرگزاری کنید."

" البتّه بخش دیگری از شکر هم این است که توجّه داشته باشد که این نعمت نخبگی را خدای متعال به او داده و هر نتیجه‌ای که بر نخبگی مترتّب میشود، [باید] در جهت اراده‌ی الهی و در جهت رضای الهی قرار بگیرد که البتّه این خیلی مهم است و جهت‌دهی میکند به حرکت نخبه. "

به نام خدا

امام خامنه ای فرمودند :

منبع

" لکن آن چیزی که اشکال دارد مهاجرفرستی است.

به بنده گزارش داده‌اند -البتّه مال امروز هم نیست، مدّتها است یک چنین چیزی وجود دارد- که در بعضی از دانشگاه‌ها عناصری هستند که جوان نخبه را به ترک کشور تشویق میکنند؛

من صریح میگویم که این خیانت است؛

این دشمنی با کشور است؛

دوستی با آن جوان هم نیست.

امروز در کشور ما جوانهای نخبه میتوانند رشد کنند و در برهه‌هایی هم میتوانند بروند از یک کشور دیگر استفاده کنند

و برگردند

امّا اینکه ما یک جوانی را نسبت به آینده‌ی کشور ناامید کنیم،

دلسرد کنیم،

آینده را تلخ و سیاه به او نشان بدهیم که او برود و مهاجرت کند،

این را من واقعاً یک خیانتی میدانم که بایستی دنبال کنیم. "

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا مرگ بر آمریکا می گویید ، ولی در دانشگاه های آمریکایی تحصیل می کنید ؟

جهت رسیدن به جواب سخنان امام خامنه ای در تاریخ ۱۳۸۳/۰۴/۱۷ را بخوانید : ( منبع )

" چرا ما معتقد باشیم که نمیتوانیم؟ بله، نگذاشتند ما پیشرفت کنیم.

واقعیت این است که ما دویست سال از علم دنیا عقب مانده‌ایم؛

اما معنای رسیدن به مرزهای دانش این نیست که راهی را که اروپاییها در طول دویست سال رفته‌اند، ما هم همان راه را در طول دویست سال برویم؛

بعد به آن‌جایی که امروز رسیده‌اند، برسیم؛

نه، این حرفها نیست؛

ما راه‌های میانبر پیدا میکنیم. ما علم را از دست اروپاییها میقاپیم.

ما از یاد گرفتن ننگمان نمیکند. اسلام میگوید قوام دنیا به چند گروه است؛

یکی از آنها کسانی هستند که وقتی نمیدانند، در صدد یاد گرفتن باشند؛

از یادگرفتن ننگشان نکند. ما دانشهایی را که امروز فرآورده‌ی ذهن و مغز و عقل بشر است، یاد میگیریم؛

آنچه را که بلد نیستیم، با کمال میل میآموزیم و به استادمان هم احترام میکنیم.

به کسی که به ما علم بیاموزد، بی احترامی نمیکنیم؛

اما گرفتن علم از دیگری نباید به معنای این باشد که شاگرد باید تا ابد شاگرد بماند؛ نه، امروز شاگردیم، فردا میشویم استاد آنها؛

کما این‌که آنها یک روز شاگرد ما بودند، اما الان شده‌اند استاد ما.

غربیها علم را از ما یاد گرفتند.

شما به کتاب پیرروسو - «تاریخ علوم» - نگاه کنید؛ آن‌جا میگوید: چهار پنج قرن قبل تاجری در یکی از کشورهای اروپایی به استادی مراجعه میکند و میگوید میخواهم فرزندم درس بخواند؛

او را به کدام مدرسه بفرستم؟ استاد در جواب میگوید اگر به همین چهار عمل اصلی - جمع و ضرب و تفریق و تقسیم - قانع هستی، میتوانی او را به هر کدام از مدارس کشور ما یا دیگر کشورهای اروپایی بفرستی؛

امّا اگر بالاتر از آن را لازم داری، باید او را به کشور اندلس یا به مناطق مسلمان‌نشین بفرستی.

این را پیرروسو مینویسد؛

این حرف من نیست. جنگهای صلیبی به آنها کمک کرد تا از ما بیاموزند.

هجرت دانشمندان آنها به این مناطق، کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان ما به مناطق آنها و منتقل شدن کتابهای ما به آنها، کمک کرد تا از ما بیاموزند.

یک روز آنها از ما یاد گرفتند و شاگرد ما بودند، بعد شدند استاد ما؛

الان هم ما از آنها یاد میگیریم و شاگرد آنها میشویم و بعد میشویم استاد آنها.

پس نسل دانش‌پژوه و محقق و پژوهنده‌ی کشور ما بداند؛ امروز اگر برتری علمی با غربیهاست، در آینده‌ی نه چندان دوری با همت و اراده‌ی شما میتوان کاری کرد که فردا آنها از شما یاد بگیرند. "

" ثانیاً شاگردی کردن در علم، به معنای تقلید کردن در فرهنگ نیست؛

این نکته‌ی بسیار مهمی است.

در زمان قاجاریه اولین‌بار نشانه‌ها و نمونه‌های فرهنگ غربی وارد کشور شد.

ایرانیهای اعیانِ دربارىِ آن روز که اولین قشرهایی بودند که با اروپاییها ارتباط برقرار کردند، نخستین چیزی که یاد گرفتند، دانش نبود؛ عادات و رفتار و نحوه‌ی معاشرت آنها را یاد گرفتند.

این خطِ اشتباه و خطا از همان‌جا ترسیم شد.

عده‌ای فکر میکنند چون غربیها از لحاظ علمی بر ما برتری دارند، پس ما باید فرهنگ و عقاید و آداب معاشرت و آداب زندگی و روابط اجتماعی و سیاسیمان را از آنها یاد بگیریم؛ این اشتباه است.

اگر استادی در کلاس به شما درس بدهد و خیلی هم استاد خوبی باشد و به او علاقه هم داشته باشید، آیا حتماً باید رنگ لباس خود را همان رنگی انتخاب کنید که او میپسندد؟

اگر این استاد عادت بدی هم داشت، شما باید این عادت بد را از او یاد بگیرید؟

فرض کنید استاد وسط درس گفتن، دستش را در دماغش میکند؛

شما علم را از او یاد بگیرید، چرا این کار را از او یاد میگیرید؟

اروپاییها کارهای غلط و خطا و رفتارهای زشت الی ماشاءاللَّه دارند؛

چرا باید این کارها را از آنها یاد بگیریم؟

آن مردِ مجذوبِ مفتونِ دانش غربیها میگفت: ما باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم. چرا؟

ما ایرانی هستیم و باید ایرانی بمانیم.

ما مسلمانیم و باید مسلمان باشیم.

آنها بیشتر از ما علم دارند؛ خوب، ما میرویم علمشان را یاد میگیریم؛

چرا باید عادات و فرهنگ و رفتار و آداب معاشرت آنها را یاد بگیریم؛

این چه منطق غلطی است؟ چون آنها به دلیلی باید چیزی به نام کراوات دور گردنشان ببندند - که البته ما نمیگوییم شما چرا کراوات میبندید؛ کراوات مال آنهاست - آیا ما هم باید از آنها تقلید کنیم؟

منطق ما برای این‌کار چیست؟

چرا ما لباس و رفتار و آداب معاشرت و حرف زدن و حتّی لهجه‌ی آنها را تقلید کنیم؟

من گاهی میبینم در تلویزیون گزارشگر ما از فلان نقطه‌ی دنیا دارد به زبان فارسی گزارش میدهد و مطلب مربوط به ایران است؛

اما زبان فارسی را طوری حرف میزند مثل این‌که یک انگلیسی دارد به زبان فارسی حرف میزند!

این، ضعف نفس و احساس حقارت است؛

چرا من باید به‌خاطر ایرانی بودنم احساس حقارت کنم؟

من به زبانِ خودم افتخار میکنم؛

من به فرهنگِ خودم افتخار میکنم؛

من به وطن و کشور و گذشته‌ی خودم افتخار میکنم؛

چرا باید از آنها تقلید کنم؟

برای تقلید از آنها دلیلی ندارم.

علم آنها بیشتر است؛

خیلی خوب، ما علمشان را یاد میگیریم و اگر هزینه‌یی هم داشته باشد، میپردازیم. اینها هم اتفاقاً یاد گرفته‌اند که علم را باید با پول عوض کرد.

امروز بیشترین چیزی که برای غربیها مطرح است، پول است.

در اسلام این‌طور نیست.

در اسلام علم شرافت ذاتی دارد.

از نظر آنها علم به عنوان قابل تبدیل بودن به پول ارزش دارد. علمی قیمت دارد که بشود با آن دلار یا پوند به‌دست آورد.

ما از همین حالتِ آنها استفاده میکنیم و علمشان را از آنها میخریم؛

هزینه‌اش را میپردازیم؛ اما از کسی تقلید نمیکنیم و نباید هم بکنیم.

این حرفِ من با شما جوانان است. البته گفتن این حرفها آسان است، اما عمل کردنش به این آسانی نیست؛ دشواری کار ما این است."

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

به نام پروردگار

 آیت الله جوادی آملی در مورد حل مشکلات جهان می فرمایند :

"یک وقت است کسی نمی‌خواهد به طرف حوزه و دانشگاه و علوم اسلامی برود، بعضی از مسایل برای او مشکل است، آن مشکل خود او است. اگر وارد حوزه علمیه شد، اگر وارد دانشگاه شد، اگر در قلمرو علم قرآنی و روایی حرکت کرد، فرمود: هیچ مشکلی نیست که اسلام حل نکرده باشد: «الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَق‏»؛ هر بسته‌ای را باز کرد، هر مشکلی را او حل کرد، روشن کرد، با خود آیات قرآن، با خود روایات، با خود سیره، با خود سنّت، با سریره، تمام مشکلات را حل کرد؛" ادامه(+)

خلاصه: برای حل مشکلات جهان به سراغ آیات قرآن، روایات، سیره، سنّت، سریره بروید.

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بخشی از سخنان آیت الله جوادی آملی در عید غدیر درباره ی راه از بین بردن مشکلات جهان(دریافت کل سخنرانی(+))



دریافت

بیان نورانی حضرت امیر (سَلامُ الله عَلَیْه) این است که دیگر بعد از پیامبر، پیامبری نیست، چون به کمال رسید؛ اما هزار‌ها مشکل در پیش است، آن مشکلات را باید با چه چیزی حل کرد؟ فرمود: «الحمد لله الذی. الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَق‏»؛فرمود: او تمام در‌ها را باز کرد، هیچ دری نیست که بسته باشد کسی بگوید ما این مطلب را نمی‌فهمیم. یک وقت است کسی نمی‌خواهد به طرف حوزه و دانشگاه و علوم اسلامی برود، بعضی از مسایل برای او مشکل است، آن مشکل خود او است. اگر وارد حوزه علمیه شد، اگر وارد دانشگاه شد، اگر در قلمرو علم قرآنی و روایی حرکت کرد، فرمود: هیچ مشکلی نیست که اسلام حل نکرده باشد: «الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَق‏»؛ هر بسته‌ای را باز کرد، هر مشکلی را او حل کرد، روشن کرد، با خود آیات قرآن، با خود روایات، با خود سیره، با خود سنّت، با سریره، تمام مشکلات را حل کرد؛ منتها بشر باید بداند که کَف سواد همین علوم تجربی است که از این پایین‌تر دیگر ما سوادی نداریم، بعد از علوم تجربی، یعنی فیزیک و شیمی و امثال آن که علوم حسّی و تجربی هستند، علم ریاضی است که نیمه‌تجربی است و نیمه‌تجریدی، بالاتر از آن علم کلام است علم تجریدی، بالاتر از آن فلسفه است تجریدیِ تام، بالاتر از آن عرفان نظری است تجریدی اتم، و عرفان شهودی هم سرجایش محفوظ است. آنکه الآن در دست بشر است، کف سواد است، از این پایین‌تر ما دیگر علمی نداریم، برای اینکه با چشم و گوش می‌خواهند ببینند؛ اما آنکه با عقل می‌بیند، از ریاضیات به بالاتر شروع می‌شود. آنها، چون حداکثر درک و ادراکشان ریاضی بود، علم ریاضی را ملکه علوم تلقّی می‌کردند، این صف دوم است؛ اما بحث‌های دقیق‌تر فوق مسئله ریاضی است. وجود مبارک حضرت امیر دارد که «الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَق‏»؛ هیچ مطلب بسته‌ای در اسلام نیست که قابل درک نباشد. حالا اگر کسی نابینا بود، ناشنوا بود: ﴿صُمٌّ بُکْم‏﴾ بود و نرفت به سراغ تحقیقات، مطلب دیگری است، وگرنه طبق بیان نورانی حضرت امیر در خطبه نهج‌البلاغه فرمود: پیامبر آمد تمام در‌های بسته را باز کرد، همه علوم را، قوانین کلی را آورد. بیانات حضرت مثل خطبه‌های نهج‌البلاغه نیست که مثلاً آدم بتواند حفظ بکند؛ مثل قانون اساسی است. اصول کلی که وجود مبارک حضرت از طرف خدا آورد، به منزله قانون اساسی است که با آن می‌شود هزار‌ها مشکل را حل کرد و بخشی از مشکلات هم به عهده خود ماست که اگر نخواستیم ببینیم یا نخواستیم بفهمیم و نخواستیم از سطح حس ترقّی کنیم و مثل اسرائیلی‌ها نباشیم که گفت: ﴿لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً﴾ یا ﴿أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً﴾ که به موسای کلیم گفتند ـ. مَعَاذَالله ـ. خدا را به ما نشان بده تا ایمان بیاوریم، اگر گرفتار این دام‌ها نباشیم، راه برای همه ما باز است.



توضیحاتی در مورد کف سواد بودن علوم حسی و تجربی از زبان آیت الله جوادی آملی:

آیت الله جوادی آملی با اشاره به عبارت «فَأَوْقِدْ لِی یَا هَامَانُ عَلَی الطِّینِ فَاجْعَل لِّی صَرْحًا لَّعَلِّی أَطَّلِعُ إِلَی إِلَهِ مُوسَی» گفت: سطح فکر آنها در معرفت شناسی همین حس تجربه بود، گفت یک کوره آجرپزی درست کن تا خشت را به صورت آجر در بیاوریم و قصر رفیعی بسازیم، «صرح» یعنی شفاف و روشن، وقتی می گویند این مطلب تصریح کرده یعنی روشن کرده است، اگر برج بلندی باشد که بالای آن خیلی شفاف و روشن باشد و انسان بتواند فضای دید بهتری داشته باشد «صرح» نامیده می شود یعنی بالای آن تصریح می کند، شفاف و روشن می کند.

این استاد عالی حوزه علمیه قم خاطر نشان کرد: دانش اینها بر اساس «لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة» معرفت حسی و تجربی بود که کف دانش است، علم و دانشی از معرفت حسی و تجربی پایین تر و ضعیف تر نداریم، بعد نیمه تجربی، بعد تجریدی فلسفه و کلام، بعد تجریدی عرفان و بعد از آن هم علم شهودی است، در علم تجربی یقین بسیار کم است، کمتر طبیبی پیدا می شود که بگوید صد در صد فلان دارو برای فلان بیماری است، غالبا به 80% و 90% اکتفا می کنند، در علوم تجربی یقین بسیار کم پیدا می شود، به تعبیر لطیف مرحوم بوعلی در کائنات فاسدات یعنی متحولات برهان بسیار اندک است، برهان در ریاضیات و بالاتر از آن است.

وی افزود: فرعونیان در کف دانش بودند، حرف بنی اسرائیل این بود که «لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة» یا می گفتند «ارنا الله جهرة»، همین فکر غالب در مصر، برای فرعون هم بود و گفت برجی بساز که بالای آن خیلی شفاف و روشن باشد تا من ببینم کسی به نام خدا هست یا نه، یا آنجا رصدخانه درست کنیم «لعلی ابلغ الاسباب اسباب السماوات»، تا ببینیم در آسمان ها خدایی هست یا نه و بالاخره از محدوده حس و تجربه نمی توانم بگذرم.

منبع(+)

بسم الله الرحمن الرحیم

سحنان امام خمینی (ره)  در مورد اینکه گاهی علم و دانش شما را به جهنم می برد.



دریافت

 


دریافت
مدت زمان: 54 ثانیه

به نام خدا


دریافت


صوت بالا سخنان آیت الله فاطمی نیا در مورد شخصی است که از راهی که مورد تایید اهل بیت نیست ریاضت کشیده و قدرتهایی هم پیدا کرده است مثلا می توانست 7 سالگی انسانی را به او نشان دهد ، ولی بعد از مرگ در برزخ در تاریکی چهارزانو نشسته و مدام این جمله را تکرار می کند که "کو قیامت"

زیرا این شخص به امام صادق علیه السلام متصل نبوده در نتیجه به این سرنوشت دچار شده است.

به نام خدا

امام خامنه ای در سخنرانی تلویزیونی صبح امروز (21/1/1399 ) به مناسبت ولادت حضرت امام زمان(عج) فرمودند : " بی‌عدالتی، فقر، بیماری، فحشا، گناه، شکاف طبقاتی بسیار وسیع و سوء استفاده قدرت‌ها از علم، موجب شده که جامعه بشری دچار احساس خستگی، اضطراب و گرفتاری باشد و احساس نیاز به یک دست نجات‌بخش در همه جای دنیا، اوج بگیرد. "

"هنگامی که ما می‌گوییم غرب یک روح وحشی‌گری برخلاف ظاهر اتوکشیده و ادکلن زده خود دارد، برخی آن را انکار می‌کنند اما حالا خود آنها صراحتاً همین واقعیت را می‌گویند. "

-------------------------------

آیا تا بحال فکر کرده اید که قدرت های جهانی چگونه توانستند از علم سوء استفاده کنند ؟
جواب واضح است:
با در خدمت گرفتن عده ای از اهل علم!