توبة الله

توبة الله

بنام خداوند بخشنده مهربان - فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ
دو نوع توبه داریم : توبه خلق و توبه خداوند.
آیا می دانید که خداوند ، چگونه توبه می کند ؟

آخرین نظرات
  • ۱ فروردين ۰۲، ۲۱:۲۲ - mehraban 75
    👏👏

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آیت الله جوادی آملی» ثبت شده است

به نام خدا

سخنان آیة الله جوادی آملی برای راهنمایی ما

 امر به معروف و نهی از منکر کنیم ، تا دعاهایمان برآورده شود .



دریافت
مدت زمان: 2 دقیقه 10 ثانیه

در سوره مبارک اعراف وقتی ذات اقدس الهی پیامبر را معرفی می کند برای انبیای گذشته ، می گوید او کسی است که " یامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر "

" الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ ۚ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ [٧:١٥٧]
همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی می‌کنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، می‌یابند؛ آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز میدارد؛ اشیار پاکیزه را برای آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکیها را تحریم می کند؛ و بارهای سنگین، و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نوری که با او نازل شده پیروی نمودند، آنان رستگارانند. "
بر همه ما لازم است این دو مرحله را داشته باشیم.
دو مرحله هم مال نیروی انتظامی .
اون مرحله انزجار قلبی که بر همه ما واجبه
خب اگر انزجار قلبی بر ما واجب است ، یه کسی که می خواد تو مغازه ما بیاد ، با حجاب بد ، بی حجاب است ، بد حجاب است ، با وضع زننده میاد ،
خب ما چه اصراری داریم به اون جنس بفروشیم ؟
مگه بر ما واجب نیست از اون منزجر باشیم ؟
مگر نباید آثار انزجار در چهره ما ظهور بکند ؟
مگه این دستور دین ما نیست ؟
اون وقت ما میخواهیم دعاهای شب چهار شنبه و شب جمعه ما مستجاب بشه !
اینرا مکرر حضرت امیر فرمود ، ائمه دیگر فرمودند ، که اگر امر به معروف نکردید ، نهی از منکر نکردید ، دعایتان مستجاب نیست ،
مگر نمیخواهید دعاتون مستجاب بشه ؟
ملتی که امر به معروف و نهی از منکر ندارد چگونه دعای اون مستجاب بشه ؟
از وجود مبارک حضرت امیر سوال کردند :
آخه چرا دعای ما مستجاب نیست ؟
فرمود شما هشت تا مشکل دارید .
بعد فرمود

 ... و امرو بالمعروف و انهوا عن المنکر فیستجیب الله ...

خب ، انزجار که بر ما واجبه ،
واجب است یعنی واجبه ،
امر به معروف غیر از گفتن ، این انزجار بر تک تک ما واجبه ، واجب عینی ، نه واجب کفایی ،
نه اینکه اگر مغازه همسایه من منزجر شد بر من کافی باشه ، این مرحله وجوب عینی دارد (همه باید انجام دهیم ).
این انزجار که بر من واجبه.
خب ما جنس نفروشیم.
با او برخورد خوب نکنیم.
لسانا هم باید تذکر بدهیم.
این لسانا ، بله واجب کفایی است ، اما اون انزجار واجب عینی است.

به نا خدا

خطرات موسیقی طبق نظر آیت الله جوادی آملی : ایجاد اشک کاذب و اینکه به اشتباه خیال کنیم عقل عملی ما به درستی تربیت شده

انسان بینش و گرایش دارد.
بینش انسان : انسانها خوبی ها و بدی را می فهمند.
گرایش انسان : انسان ها به خوبی ها گرایش دارند و به بدی ها گرایش ندارند.

برای تنظیم دستگاه بینش و دانش (عقل نظری)، باید راه ‌های برهانی، نظیر فلسفه، حکمت، کلام و عرفان را بپیماییم.
 و برای تنظیم گرایش (عقل عملی)، باید کارهای عملی را پی ‏بگیریم.
عقل عملی مثل مدیر است.
اگر این مدیر به درستی تربیت شود، در برابر فتواهای عقل نظری خضوع می‏ کند؛
 یعنی برای انجام هر کار از عقل نظری فتوا می‏ گیرد؛
 ولی اگر این مدیر به درستی تربیت نشود، خودسری کرده، از مرکز فرهنگی خود که عقل نظری و دانش است، استفتا نمی‏ کند و به عکس از زیرمجموعه خود که شهوت و غضب است، نظر می‏ خواهد و بر اساس میل آن ‌ها عمل می ‏کند.

بدین ترتیب، عقل عملی دیگر مدیر نیست، بلکه شیطان است.
 برای آن‌ که این مدیر هدایت شود، راه‌ های فراوانی وجود دارد.
یکی از راه ‌های هدایت، چنان که در دعای شریف کمیل آمده است: «وسلاحه البکاء»، اشک، آه و گریه است که اسلحه درونی مؤمن است.
ما باید بکوشیم از نواختن به خواندن اشعار منتقل شویم، چون نواختن، نرمش و اشک کاذب به ‌وجود می ‏آورد.

بنابراین، اگر باطن مؤمن به سلاح اشک و ناله مسلح باشد، در مقابل خواسته ‏های غضب و شهوت می ‏ایستد و از آن‌ ها پیروی نمی ‏کند، در غیر این ‌صورت، طبق میل خشم و شهوت تصمیم می ‏گیرد.
 برخی می‏ گویند: من هر کار بخواهم انجام می ‏دهم و به کسی کاری ندارم؛
 یعنی این انسان از مرکز فرهنگی روح پیروی نمی‏ کند و در پی ارضای خواسته ‏های شهوت و غضب است.
 اگر عقل عملی کسی با دعا، مناجات و گریه سر و کار داشته باشد، نرمش صادق می ‏یابد و از عقل نظر پیروی می‏ کند و بر خلاف رضای خدا کاری انجام نمی ‏دهد.
 خواندن و گفتن شعرها یا نثرهای دلپذیر، در نرمی عقل عملی بسیار مؤثر است.
همان ‏طور که خندۀ صادق و کاذب وجود دارد، گریۀ صادق و کاذب هم وجود دارد: گاه انسان با یک طنز ادبی ظریف می ‏خندد که خنده ‏ای صادق است.
 گاهی هم با قلقلک می ‏خندد که کاذب و بی ‏ارزش است.
 گریه هم این ‏گونه است: گاه انسان برای مظلومیت امام حسین (ع) گریه می ‏کند.
گاهی هم با مارش عزا، بی ‏آن‌ که متوفی را بشناسد، اشک می‏ ریزد که اشکی کاذب است.
موسیقی ممکن است چنین خطری داشته باشد؛ یعنی اشکی کاذب به همراه بیاورد و ما خیال کنیم که در عقل عملی ما نرمش ایجاد کرده است.
 این مشکل موسیقی ‏های به اصطلاح عرفانی است.
سایر موسیقی ‏ها هم مسلّماً مخرّب و مخدّرند و موجب نافرمانی عقل عملی از عقل نظری می ‏شوند و انسان را در دام گناه می ‏افکنند.
...
انسان هرچه بالاتر می ‏رود، حرف ‌هایش عاشقانه ‏تر و شورانگیزتر می ‏شود.
آنگاه همان‌ طور که در قدم نخست نواختن را رها کرد، در گام بعدی خواندن را هم کنار می‏ نهد. البته خواندن، اگر غنا نباشد، از بهترین نعمت ‌ها است.
اگر می ‏خواهید در بهشت از صوت خوش داود (علیه السلام) (قاری بهشت) بهره ‏مند شوید، باید از گوش خود مواظبت کنید تا هر چیزی را نشنود.
 در این صورت، در گام سوم به جایی می ‏رسید که وقتی اشعار یا مطالب اخلاقی عرفانی را مطالعه می کنید، اشک از دیدگانتان جاری می ‏شود.

منبع

به نام خدا

سوال :

چرا کفار از خدا دورند ، ولی خدا از رگ گردن به آنها نزدیک تر است ؟

سخنان آیت الله جوادی آملی



دریافت

گاهی ممکن است از یک طرف قرب و نزدیکی باشد و از طرف دیگر قرب و نزدیکی نباشد ، بلکه دوری باشد ، نه نزدیکی .

لذا خدای سبحان به کافر و مومن به یک نحو نزدیک است ، و از آن طرف مومن به خدا نزدیک است ، ولی کافر به خدا نزدیک نیست .

مومن در اثر انجام اعمال قربی (اعمالی که موجب رسیدن به خداست ) با نماز خواندن

که قربان کل تقی ( موجب رسیدن هر متقی و پرهیزکار) و انجام سایر عبادات به خدا نزدیک است ، ولی کافر ، بخاطر ترک اعمال قربی ، و ارتکاب اعمال مبعد (دور کننده ) از خدا دور است .

وَلَوْ جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا أَعْجَمِیًّا لَّقَالُوا لَوْلَا فُصِّلَتْ آیَاتُهُ ۖ أَأَعْجَمِیٌّ وَعَرَبِیٌّ ۗ قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ ۖ وَالَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ فِی آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَهُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى ۚ أُولَٰئِکَ یُنَادَوْنَ مِن مَّکَانٍ بَعِیدٍ [فصلت:٤٤]
هرگاه آن را قرآنی عجمی قرار می‌دادیم حتماً می‌گفتند: «چرا آیاتش روشن نیست؟! قرآن عجمی از پیغمبری عربی؟!» بگو: «این (کتاب) برای کسانی که ایمان آورده‌اند هدایت و درمان است؛ ولی کسانی که ایمان نمی‌آورند، در گوشهایشان سنگینی است و گویی نابینا هستند و آن را نمی‌بینند؛ آنها (همچون کسانی هستند که گوئی) از راه دور صدا زده می‌شوند!»

این بعد و دوری فقط از طرف کافر است و از دو طرف نیست.

خدای سبحان از هیچ شخصی یا چیزی دور نیست .

وقتی خدای سبحان بفرماید

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ [ق:١٦]
ما انسان را آفریدیم و وسوسه‌های نفس او را می‌دانیم، و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم!

پس از هیچ موجودی دور نیست.

اگر تفاوتی است از طرف بندگان است ، نه از طرف خدا

خدای سبحان به همه نزدیک است ، ولی همگان به خدا نزدیک نیستند ، بعضی نزدیکند ، بعضی ، دور.

ادامه بحث در مطلب زیر

سخنان آیت الله جوادی آملی در مورد بحث ولایت انسان در قرآن (1)

به نام خداوند

سخنان آیت الله جوادی آملی :


دریافت

مظهر هو الولی باشید ولو در شئون نفس خود

زمام نفس خود را به دست قوای نفس خود ندهید

اگر نتوانستید مثل حضرت عیسی علیه السلام که از گل ، به اذن الله پرنده درست می کرد ، یا اگر نتوانستید مثل سایر اولیاء الله طی الارض کنید ،

لا اقل سعی کنید ولی شئون نفس باشید.

ولی چشمتان و گوشتان و خیالتان و شهوت و غضبتان باشید ،

گرچه سخت است.

بکوشید مظهر این نام مبارک باشید لا اقل در محدوده روح و قوای روحی تان

برخی می گویند ما می خواهیم گناه نکنیم ، ولی نمی توانیم ، بخاطر این است که شهوت مولای آنهاست .

برخی کنترل غضب خود را ندارند ، بخاطر این است که غضب مولای آنهاست .

اینکه در روایت می گویند:

اگر کسی مالک خود بود در حالت رضا و در حالت غضب ، سعادتمند می شود ،

یعنی حداقل مظهر هو الولی بود در مرتبه نفس و شئون نفسی

آنکسی که تخت بلقیس را جابجا می کند ، قبل از اینکه حضرت سلیمان علیه السلام پلک بزند ، این یک ولایتی است بیرون از محدوده قوای نفس.

"قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ۚ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ ۖ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ ۖ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ [نمل:٤٠]
(امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌آورم یا کفران می‌کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‌کند؛ و هر کس کفران نماید (بزیان خویش نموده است، که) پروردگار من، غنیّ و کریم است!» "

حداقل ولایتی که انسان باید به آن دست یابد این است که : مولای شئون نفس خود باشد ، مولای چشم و گوش خود باشد.

هر چه را چشم به او دستور داد ، نبیند.

رسول خدا فرمودند

حق چشم را بدهید

پرسیدند حق چشم چیست ؟ فرمودند نگاه به قرآن

نگاه به قرآن و کتب علمی که از قرآن برداشت شده است ، حق چشم است.

کسی که به آیه زیر عمل نمی کند و به نا محرم نگاه می کند ، چشمانش مولای اوست.

قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ۚ ذَٰلِکَ أَزْکَىٰ لَهُمْ ۗ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ [نور:٣٠]
به مؤمنان بگو چشمهای خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند؛ این برای آنان پاکیزه‌تر است؛ خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است!

گرچه تحصیل ولایت در بیرون از نفس (مثل طی الارض) سخت است ولی تحصیل ولایت در شئون نفس بر همه لازم است. (یعنی باید چشم و گوش و شهوت و غضب و شئون نفس خود را کنترل کنیم)

اینکه خدای سبحان خود را به عنوان ولی معرفی کرد ، برای این است که انسان ، مظهر این نام مبارک باشد ، ولو در شئون نفس خود.

أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ ۖ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَهُوَ یُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ [شوری:٩]
آیا آنها غیر از خدا را ولیّ خود برگزیدند؟! در حالی که «ولیّ» فقط خداوند است و اوست که مردگان را زنده می‌کند، و اوست که بر هر چیزی تواناست

یکی از اسماء حسنی خدا ولی است و دلیلش این است که حیات و قدرت مطلقه به دست اوست.

او ولی است ، چرا به غیر خدا سر می سپارید.

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بخشی از سخنان آیت الله جوادی آملی در عید غدیر درباره ی راه از بین بردن مشکلات جهان(دریافت کل سخنرانی(+))



دریافت

بیان نورانی حضرت امیر (سَلامُ الله عَلَیْه) این است که دیگر بعد از پیامبر، پیامبری نیست، چون به کمال رسید؛ اما هزار‌ها مشکل در پیش است، آن مشکلات را باید با چه چیزی حل کرد؟ فرمود: «الحمد لله الذی. الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَق‏»؛فرمود: او تمام در‌ها را باز کرد، هیچ دری نیست که بسته باشد کسی بگوید ما این مطلب را نمی‌فهمیم. یک وقت است کسی نمی‌خواهد به طرف حوزه و دانشگاه و علوم اسلامی برود، بعضی از مسایل برای او مشکل است، آن مشکل خود او است. اگر وارد حوزه علمیه شد، اگر وارد دانشگاه شد، اگر در قلمرو علم قرآنی و روایی حرکت کرد، فرمود: هیچ مشکلی نیست که اسلام حل نکرده باشد: «الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَق‏»؛ هر بسته‌ای را باز کرد، هر مشکلی را او حل کرد، روشن کرد، با خود آیات قرآن، با خود روایات، با خود سیره، با خود سنّت، با سریره، تمام مشکلات را حل کرد؛ منتها بشر باید بداند که کَف سواد همین علوم تجربی است که از این پایین‌تر دیگر ما سوادی نداریم، بعد از علوم تجربی، یعنی فیزیک و شیمی و امثال آن که علوم حسّی و تجربی هستند، علم ریاضی است که نیمه‌تجربی است و نیمه‌تجریدی، بالاتر از آن علم کلام است علم تجریدی، بالاتر از آن فلسفه است تجریدیِ تام، بالاتر از آن عرفان نظری است تجریدی اتم، و عرفان شهودی هم سرجایش محفوظ است. آنکه الآن در دست بشر است، کف سواد است، از این پایین‌تر ما دیگر علمی نداریم، برای اینکه با چشم و گوش می‌خواهند ببینند؛ اما آنکه با عقل می‌بیند، از ریاضیات به بالاتر شروع می‌شود. آنها، چون حداکثر درک و ادراکشان ریاضی بود، علم ریاضی را ملکه علوم تلقّی می‌کردند، این صف دوم است؛ اما بحث‌های دقیق‌تر فوق مسئله ریاضی است. وجود مبارک حضرت امیر دارد که «الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَق‏»؛ هیچ مطلب بسته‌ای در اسلام نیست که قابل درک نباشد. حالا اگر کسی نابینا بود، ناشنوا بود: ﴿صُمٌّ بُکْم‏﴾ بود و نرفت به سراغ تحقیقات، مطلب دیگری است، وگرنه طبق بیان نورانی حضرت امیر در خطبه نهج‌البلاغه فرمود: پیامبر آمد تمام در‌های بسته را باز کرد، همه علوم را، قوانین کلی را آورد. بیانات حضرت مثل خطبه‌های نهج‌البلاغه نیست که مثلاً آدم بتواند حفظ بکند؛ مثل قانون اساسی است. اصول کلی که وجود مبارک حضرت از طرف خدا آورد، به منزله قانون اساسی است که با آن می‌شود هزار‌ها مشکل را حل کرد و بخشی از مشکلات هم به عهده خود ماست که اگر نخواستیم ببینیم یا نخواستیم بفهمیم و نخواستیم از سطح حس ترقّی کنیم و مثل اسرائیلی‌ها نباشیم که گفت: ﴿لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً﴾ یا ﴿أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً﴾ که به موسای کلیم گفتند ـ. مَعَاذَالله ـ. خدا را به ما نشان بده تا ایمان بیاوریم، اگر گرفتار این دام‌ها نباشیم، راه برای همه ما باز است.



توضیحاتی در مورد کف سواد بودن علوم حسی و تجربی از زبان آیت الله جوادی آملی:

آیت الله جوادی آملی با اشاره به عبارت «فَأَوْقِدْ لِی یَا هَامَانُ عَلَی الطِّینِ فَاجْعَل لِّی صَرْحًا لَّعَلِّی أَطَّلِعُ إِلَی إِلَهِ مُوسَی» گفت: سطح فکر آنها در معرفت شناسی همین حس تجربه بود، گفت یک کوره آجرپزی درست کن تا خشت را به صورت آجر در بیاوریم و قصر رفیعی بسازیم، «صرح» یعنی شفاف و روشن، وقتی می گویند این مطلب تصریح کرده یعنی روشن کرده است، اگر برج بلندی باشد که بالای آن خیلی شفاف و روشن باشد و انسان بتواند فضای دید بهتری داشته باشد «صرح» نامیده می شود یعنی بالای آن تصریح می کند، شفاف و روشن می کند.

این استاد عالی حوزه علمیه قم خاطر نشان کرد: دانش اینها بر اساس «لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة» معرفت حسی و تجربی بود که کف دانش است، علم و دانشی از معرفت حسی و تجربی پایین تر و ضعیف تر نداریم، بعد نیمه تجربی، بعد تجریدی فلسفه و کلام، بعد تجریدی عرفان و بعد از آن هم علم شهودی است، در علم تجربی یقین بسیار کم است، کمتر طبیبی پیدا می شود که بگوید صد در صد فلان دارو برای فلان بیماری است، غالبا به 80% و 90% اکتفا می کنند، در علوم تجربی یقین بسیار کم پیدا می شود، به تعبیر لطیف مرحوم بوعلی در کائنات فاسدات یعنی متحولات برهان بسیار اندک است، برهان در ریاضیات و بالاتر از آن است.

وی افزود: فرعونیان در کف دانش بودند، حرف بنی اسرائیل این بود که «لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة» یا می گفتند «ارنا الله جهرة»، همین فکر غالب در مصر، برای فرعون هم بود و گفت برجی بساز که بالای آن خیلی شفاف و روشن باشد تا من ببینم کسی به نام خدا هست یا نه، یا آنجا رصدخانه درست کنیم «لعلی ابلغ الاسباب اسباب السماوات»، تا ببینیم در آسمان ها خدایی هست یا نه و بالاخره از محدوده حس و تجربه نمی توانم بگذرم.

منبع(+)

به نام خدا

سخنان آیت الله جوادی آملی در مورد بحث ولایت انسان در قرآن (2)

زمان 23 دقیقه 46 ثانیه

دانلود (4.07 مگابایت)

الولایة ما هی دریافت

الولایة هل هی دریافت

موضوعات مطرح شده در این درس
الولایة ما هی ؟ (چیست)
1:44 تا 8:27
مقدم - تالی - موالات
تاثیر دو جانبه و متقابل
تاثیر یک جانبه - ولایت - مولی علیه بودن - ولایت (به فتح و) - والی
آیه هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا ﴿الکهف: ٤٤﴾

الولایة هل هی ؟ (آیا وجود دارد)
8:27 تا آخر
آیا در جهان چیزی وجود دارد که می توان با آن رابطه برقرار کرد؟ (یک طرفه یا دو طرفه )
ولی به معنای محب و ناصر - ولی به معنای والی و سرپرست
سرپرست اتخاذ کردن برای کسی که قدرت ندارد.
چه کسی را به عنوان ولی انتخاب کنیم
چه زمانی به مقام ولایت (به فتح و) می رسیم ( مظهر هو الولی شدن ) ؟
آیه إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ﴿الحجرات: ١٠﴾
آیه  وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ﴿التوبة: ٧١﴾
بازگو کردن راه ولایی انسان - راه اعلام انزجار و برائت
هرگز با یهود و ترسایان ولایت برقرار نکنید
هرگز با کافران (هر که باشد ) ولایت برقرار نکنید
آیه یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ ﴿الممتحنة: ١﴾
اگر پدران و فرزندان هم در مسیر دین نبودند با آنها رابطه ولایی برقرار نکنید
اول باید مشخص شود از چه کسی بیزار باشیم ، آنگاه مشخص کنیم چه کسی را به عنوان ولی انتخاب کنیم ؟

به نام خدا

سخنان آیت الله جوادی آملی در مورد بحث ولایت انسان در قرآن

زمان 45 دقیقه 40 ثانیه
دانلود فایل اصلی (7.83 مگابایت )

دریافت
حجم: 7.84 مگابایت

بخش هایی از سخنرانی

چگونه گناه نکنیم دریافت شیوه بحث علمی-آیت الله جوادی دریافت
علت دوری کافر از خدا دریافت گناهکاران و کافران چه زمانی خدا را در می یابند دریافت

 

خلاصه موضوعات مطرح شده

الولایة ما هی ؟ (چیست)
الولایة هل هی ؟ (آیا وجود دارد)
الولایة لم هی ؟ (دلیل اثبات )
الولایة کم هی ؟ ( چند قسم است)
آیا ولایت به معنی قرب و نزدیکی است؟
اضافه متفاوقة الاطراف
اضافه  متخالفة الاطراف
منظور از ولایت در قرآن ، یک قرب خاص است.
 تفاوت قرب یکطرفه با قرب دو طرفه
نزدیک بودن خدا به کافر
نزدیک نبودن کافر به خدا
 آیه ی (یُنَادَوْنَ مِن مَّکَانٍ بَعِیدٍ ﴿فصلت: ٤٤﴾)
آیه (وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ﴿ق: ١٦﴾ )
 دلیل دوری کافر از خدا
دلیل نزدیکی مومن به خدا انجام اعمال قربی مثل نماز است.
 ولایت معنوی
اضافه ی اعتباری
اضافه حقیقی یا اشراقی
 اهمیت منطق و ریاضی
آیا کسی که مجمع یک اطلاعات است ، عالم است ؟
زمام ولایت به دست خداست .
مسئله خطاب در قرآن
خطاب اعتباری
خطاب تکوینی یا حقیقی
وجود علمی
وجود عینی یا خارجی
آیه إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَن یَقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿یس: ٨٢﴾
زمام ولایت حقیقی فقط به دست مولاست
ولایت های اعتباری در قرآن
امر به ولایت در مواردی که هر دو طرف مومنند
نهی ولایت در مواردی که یک طرف کافر است
انسانی که ولی الله شود...
کسی که ایمان ندارد ولی الله نمی شود.
فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ ﴿الشورى: ٩﴾
تنها ولی (ولایت به معنای سرپرستی ) خداست.
ولایت طاغوت یا شیطان
ماموریت شیطان
آیه اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ [بقره:٢٥٧]
تشویق و ترغیب راهیان کوی الهی به مظهر ولی شدن
ولایت بر خلق
زمام دست خود را به دست قوای خود (چشم و گوش و ... ) ندهید
حداقل ولایت ولی شئون نفس خود باشید (چشم و گوش و ...)
مظهر ولی شدن در محدوده روح و قوای روحی خودتان
چرا برخی توانایی دوری از گناه ندارند ؟
شهوت و غضب مولای چه کسانی است ؟
اهل سعادت کسی است که در حال رضا و غضب مالک نفس باشد.
آیه قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ ﴿النمل: ٤٠﴾
حق چشم چیست ؟
آیه قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ ﴿النور: ٣٠﴾
مملوک و بنده چشمان خود نباشد!
تحصیل ولایت بر شئون نفس
آیه أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَهُوَ یُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿الشورى: ٩﴾
داستان روز خطر
آیه وَأُحِیطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ یُقَلِّبُ کَفَّیْهِ عَلَىٰ مَا أَنفَقَ فِیهَا وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَىٰ عُرُوشِهَا وَیَقُولُ یَا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَدًا [الکهف:٤٢]
آیه وَلَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ اللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِرًا [الکهف:٤٣]
آیه هُنَالِکَ الْوَلَایَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَیْرٌ ثَوَابًا وَخَیْرٌ عُقْبًا ﴿الکهف: ٤٤﴾
علاوه بر ولایت (به کسر و ) الْوَلَایَةُ (به فتح و) هم به معنی سرپرستی است.
زمان ظهور معنی الْوَلَایَةُ  برای همگان و اولیاء خدا و تبهکاران
پایان کار تبهکاران و کافران
ولایت حق نوبت خاص ندارد
آیه وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿النور: ٣٩﴾
چرا کافر به دنبال سراب می رود؟
وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ ﴿الحدید: ٤﴾
وَهُوَ الَّذِی فِی السَّمَاءِ إِلَٰهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلَٰهٌ ﴿الزخرف: ٨٤﴾
تبهکاران و کافران چه زمانی می فهمند خدا با اوست ؟
تلاش برای مظهر نام ولی شدن
قرب اعتباری