چرا علم دانشمندان ریاضی و فیزیک و ... برای برطرف کردن مشکلات جهان کافی نیست ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
بخشی از سخنان آیت الله جوادی آملی در عید غدیر درباره ی راه از بین بردن مشکلات جهان(دریافت کل سخنرانی(+))
بیان نورانی حضرت امیر (سَلامُ الله عَلَیْه) این است که دیگر بعد از پیامبر، پیامبری نیست، چون به کمال رسید؛ اما هزارها مشکل در پیش است، آن مشکلات را باید با چه چیزی حل کرد؟ فرمود: «الحمد لله الذی. الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَق»؛فرمود: او تمام درها را باز کرد، هیچ دری نیست که بسته باشد کسی بگوید ما این مطلب را نمیفهمیم. یک وقت است کسی نمیخواهد به طرف حوزه و دانشگاه و علوم اسلامی برود، بعضی از مسایل برای او مشکل است، آن مشکل خود او است. اگر وارد حوزه علمیه شد، اگر وارد دانشگاه شد، اگر در قلمرو علم قرآنی و روایی حرکت کرد، فرمود: هیچ مشکلی نیست که اسلام حل نکرده باشد: «الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَق»؛ هر بستهای را باز کرد، هر مشکلی را او حل کرد، روشن کرد، با خود آیات قرآن، با خود روایات، با خود سیره، با خود سنّت، با سریره، تمام مشکلات را حل کرد؛ منتها بشر باید بداند که کَف سواد همین علوم تجربی است که از این پایینتر دیگر ما سوادی نداریم، بعد از علوم تجربی، یعنی فیزیک و شیمی و امثال آن که علوم حسّی و تجربی هستند، علم ریاضی است که نیمهتجربی است و نیمهتجریدی، بالاتر از آن علم کلام است علم تجریدی، بالاتر از آن فلسفه است تجریدیِ تام، بالاتر از آن عرفان نظری است تجریدی اتم، و عرفان شهودی هم سرجایش محفوظ است. آنکه الآن در دست بشر است، کف سواد است، از این پایینتر ما دیگر علمی نداریم، برای اینکه با چشم و گوش میخواهند ببینند؛ اما آنکه با عقل میبیند، از ریاضیات به بالاتر شروع میشود. آنها، چون حداکثر درک و ادراکشان ریاضی بود، علم ریاضی را ملکه علوم تلقّی میکردند، این صف دوم است؛ اما بحثهای دقیقتر فوق مسئله ریاضی است. وجود مبارک حضرت امیر دارد که «الْخَاتِمِ لِمَا سَبَقَ وَ الْفَاتِحِ لِمَا انْغَلَق»؛ هیچ مطلب بستهای در اسلام نیست که قابل درک نباشد. حالا اگر کسی نابینا بود، ناشنوا بود: ﴿صُمٌّ بُکْم﴾ بود و نرفت به سراغ تحقیقات، مطلب دیگری است، وگرنه طبق بیان نورانی حضرت امیر در خطبه نهجالبلاغه فرمود: پیامبر آمد تمام درهای بسته را باز کرد، همه علوم را، قوانین کلی را آورد. بیانات حضرت مثل خطبههای نهجالبلاغه نیست که مثلاً آدم بتواند حفظ بکند؛ مثل قانون اساسی است. اصول کلی که وجود مبارک حضرت از طرف خدا آورد، به منزله قانون اساسی است که با آن میشود هزارها مشکل را حل کرد و بخشی از مشکلات هم به عهده خود ماست که اگر نخواستیم ببینیم یا نخواستیم بفهمیم و نخواستیم از سطح حس ترقّی کنیم و مثل اسرائیلیها نباشیم که گفت: ﴿لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً﴾ یا ﴿أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً﴾ که به موسای کلیم گفتند ـ. مَعَاذَالله ـ. خدا را به ما نشان بده تا ایمان بیاوریم، اگر گرفتار این دامها نباشیم، راه برای همه ما باز است.
توضیحاتی در مورد کف سواد بودن علوم حسی و تجربی از زبان آیت الله جوادی آملی:
آیت الله جوادی آملی با اشاره به عبارت «فَأَوْقِدْ لِی یَا هَامَانُ عَلَی الطِّینِ فَاجْعَل لِّی صَرْحًا لَّعَلِّی أَطَّلِعُ إِلَی إِلَهِ مُوسَی» گفت: سطح فکر آنها در معرفت شناسی همین حس تجربه بود، گفت یک کوره آجرپزی درست کن تا خشت را به صورت آجر در بیاوریم و قصر رفیعی بسازیم، «صرح» یعنی شفاف و روشن، وقتی می گویند این مطلب تصریح کرده یعنی روشن کرده است، اگر برج بلندی باشد که بالای آن خیلی شفاف و روشن باشد و انسان بتواند فضای دید بهتری داشته باشد «صرح» نامیده می شود یعنی بالای آن تصریح می کند، شفاف و روشن می کند.
این استاد عالی حوزه علمیه قم خاطر نشان کرد: دانش اینها بر اساس «لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة» معرفت حسی و تجربی بود که کف دانش است، علم و دانشی از معرفت حسی و تجربی پایین تر و ضعیف تر نداریم، بعد نیمه تجربی، بعد تجریدی فلسفه و کلام، بعد تجریدی عرفان و بعد از آن هم علم شهودی است، در علم تجربی یقین بسیار کم است، کمتر طبیبی پیدا می شود که بگوید صد در صد فلان دارو برای فلان بیماری است، غالبا به 80% و 90% اکتفا می کنند، در علوم تجربی یقین بسیار کم پیدا می شود، به تعبیر لطیف مرحوم بوعلی در کائنات فاسدات یعنی متحولات برهان بسیار اندک است، برهان در ریاضیات و بالاتر از آن است.
وی افزود: فرعونیان در کف دانش بودند، حرف بنی اسرائیل این بود که «لن نؤمن لک حتی نری الله جهرة» یا می گفتند «ارنا الله جهرة»، همین فکر غالب در مصر، برای فرعون هم بود و گفت برجی بساز که بالای آن خیلی شفاف و روشن باشد تا من ببینم کسی به نام خدا هست یا نه، یا آنجا رصدخانه درست کنیم «لعلی ابلغ الاسباب اسباب السماوات»، تا ببینیم در آسمان ها خدایی هست یا نه و بالاخره از محدوده حس و تجربه نمی توانم بگذرم.