توبة الله

توبة الله
آخرین نظرات
  • ۱ فروردين ۰۲، ۲۱:۲۲ - mehraban 75
    👏👏

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا مرگ بر آمریکا می گویید ، ولی در دانشگاه های آمریکایی تحصیل می کنید ؟

جهت رسیدن به جواب سخنان امام خامنه ای در تاریخ ۱۳۸۳/۰۴/۱۷ را بخوانید : ( منبع )

" چرا ما معتقد باشیم که نمیتوانیم؟ بله، نگذاشتند ما پیشرفت کنیم.

واقعیت این است که ما دویست سال از علم دنیا عقب مانده‌ایم؛

اما معنای رسیدن به مرزهای دانش این نیست که راهی را که اروپاییها در طول دویست سال رفته‌اند، ما هم همان راه را در طول دویست سال برویم؛

بعد به آن‌جایی که امروز رسیده‌اند، برسیم؛

نه، این حرفها نیست؛

ما راه‌های میانبر پیدا میکنیم. ما علم را از دست اروپاییها میقاپیم.

ما از یاد گرفتن ننگمان نمیکند. اسلام میگوید قوام دنیا به چند گروه است؛

یکی از آنها کسانی هستند که وقتی نمیدانند، در صدد یاد گرفتن باشند؛

از یادگرفتن ننگشان نکند. ما دانشهایی را که امروز فرآورده‌ی ذهن و مغز و عقل بشر است، یاد میگیریم؛

آنچه را که بلد نیستیم، با کمال میل میآموزیم و به استادمان هم احترام میکنیم.

به کسی که به ما علم بیاموزد، بی احترامی نمیکنیم؛

اما گرفتن علم از دیگری نباید به معنای این باشد که شاگرد باید تا ابد شاگرد بماند؛ نه، امروز شاگردیم، فردا میشویم استاد آنها؛

کما این‌که آنها یک روز شاگرد ما بودند، اما الان شده‌اند استاد ما.

غربیها علم را از ما یاد گرفتند.

شما به کتاب پیرروسو - «تاریخ علوم» - نگاه کنید؛ آن‌جا میگوید: چهار پنج قرن قبل تاجری در یکی از کشورهای اروپایی به استادی مراجعه میکند و میگوید میخواهم فرزندم درس بخواند؛

او را به کدام مدرسه بفرستم؟ استاد در جواب میگوید اگر به همین چهار عمل اصلی - جمع و ضرب و تفریق و تقسیم - قانع هستی، میتوانی او را به هر کدام از مدارس کشور ما یا دیگر کشورهای اروپایی بفرستی؛

امّا اگر بالاتر از آن را لازم داری، باید او را به کشور اندلس یا به مناطق مسلمان‌نشین بفرستی.

این را پیرروسو مینویسد؛

این حرف من نیست. جنگهای صلیبی به آنها کمک کرد تا از ما بیاموزند.

هجرت دانشمندان آنها به این مناطق، کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان ما به مناطق آنها و منتقل شدن کتابهای ما به آنها، کمک کرد تا از ما بیاموزند.

یک روز آنها از ما یاد گرفتند و شاگرد ما بودند، بعد شدند استاد ما؛

الان هم ما از آنها یاد میگیریم و شاگرد آنها میشویم و بعد میشویم استاد آنها.

پس نسل دانش‌پژوه و محقق و پژوهنده‌ی کشور ما بداند؛ امروز اگر برتری علمی با غربیهاست، در آینده‌ی نه چندان دوری با همت و اراده‌ی شما میتوان کاری کرد که فردا آنها از شما یاد بگیرند. "

" ثانیاً شاگردی کردن در علم، به معنای تقلید کردن در فرهنگ نیست؛

این نکته‌ی بسیار مهمی است.

در زمان قاجاریه اولین‌بار نشانه‌ها و نمونه‌های فرهنگ غربی وارد کشور شد.

ایرانیهای اعیانِ دربارىِ آن روز که اولین قشرهایی بودند که با اروپاییها ارتباط برقرار کردند، نخستین چیزی که یاد گرفتند، دانش نبود؛ عادات و رفتار و نحوه‌ی معاشرت آنها را یاد گرفتند.

این خطِ اشتباه و خطا از همان‌جا ترسیم شد.

عده‌ای فکر میکنند چون غربیها از لحاظ علمی بر ما برتری دارند، پس ما باید فرهنگ و عقاید و آداب معاشرت و آداب زندگی و روابط اجتماعی و سیاسیمان را از آنها یاد بگیریم؛ این اشتباه است.

اگر استادی در کلاس به شما درس بدهد و خیلی هم استاد خوبی باشد و به او علاقه هم داشته باشید، آیا حتماً باید رنگ لباس خود را همان رنگی انتخاب کنید که او میپسندد؟

اگر این استاد عادت بدی هم داشت، شما باید این عادت بد را از او یاد بگیرید؟

فرض کنید استاد وسط درس گفتن، دستش را در دماغش میکند؛

شما علم را از او یاد بگیرید، چرا این کار را از او یاد میگیرید؟

اروپاییها کارهای غلط و خطا و رفتارهای زشت الی ماشاءاللَّه دارند؛

چرا باید این کارها را از آنها یاد بگیریم؟

آن مردِ مجذوبِ مفتونِ دانش غربیها میگفت: ما باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم. چرا؟

ما ایرانی هستیم و باید ایرانی بمانیم.

ما مسلمانیم و باید مسلمان باشیم.

آنها بیشتر از ما علم دارند؛ خوب، ما میرویم علمشان را یاد میگیریم؛

چرا باید عادات و فرهنگ و رفتار و آداب معاشرت آنها را یاد بگیریم؛

این چه منطق غلطی است؟ چون آنها به دلیلی باید چیزی به نام کراوات دور گردنشان ببندند - که البته ما نمیگوییم شما چرا کراوات میبندید؛ کراوات مال آنهاست - آیا ما هم باید از آنها تقلید کنیم؟

منطق ما برای این‌کار چیست؟

چرا ما لباس و رفتار و آداب معاشرت و حرف زدن و حتّی لهجه‌ی آنها را تقلید کنیم؟

من گاهی میبینم در تلویزیون گزارشگر ما از فلان نقطه‌ی دنیا دارد به زبان فارسی گزارش میدهد و مطلب مربوط به ایران است؛

اما زبان فارسی را طوری حرف میزند مثل این‌که یک انگلیسی دارد به زبان فارسی حرف میزند!

این، ضعف نفس و احساس حقارت است؛

چرا من باید به‌خاطر ایرانی بودنم احساس حقارت کنم؟

من به زبانِ خودم افتخار میکنم؛

من به فرهنگِ خودم افتخار میکنم؛

من به وطن و کشور و گذشته‌ی خودم افتخار میکنم؛

چرا باید از آنها تقلید کنم؟

برای تقلید از آنها دلیلی ندارم.

علم آنها بیشتر است؛

خیلی خوب، ما علمشان را یاد میگیریم و اگر هزینه‌یی هم داشته باشد، میپردازیم. اینها هم اتفاقاً یاد گرفته‌اند که علم را باید با پول عوض کرد.

امروز بیشترین چیزی که برای غربیها مطرح است، پول است.

در اسلام این‌طور نیست.

در اسلام علم شرافت ذاتی دارد.

از نظر آنها علم به عنوان قابل تبدیل بودن به پول ارزش دارد. علمی قیمت دارد که بشود با آن دلار یا پوند به‌دست آورد.

ما از همین حالتِ آنها استفاده میکنیم و علمشان را از آنها میخریم؛

هزینه‌اش را میپردازیم؛ اما از کسی تقلید نمیکنیم و نباید هم بکنیم.

این حرفِ من با شما جوانان است. البته گفتن این حرفها آسان است، اما عمل کردنش به این آسانی نیست؛ دشواری کار ما این است."

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی