توبة الله

توبة الله
آخرین نظرات
  • ۱ فروردين ۰۲، ۲۱:۲۲ - mehraban 75
    👏👏

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اختلاط دختر و پسر» ثبت شده است

به نام خدا

بیانات امام خامنه ای در دیدار جمعى از دانشجویان(20 تیر 1394)

یکی از الزاماتِ اثرگذاری این است که بتوانید بدنه‌ی دانشجویی را جذب کنید. تشکلّها یک اقلّیّت دانشجویی‌اند.

مجموع شما تشکلّها را که جمع کنند،

در بین خِیل انبوه دانشجوها اکثریّت نیستید.

باید بتوانید جاذبه در خودتان ایجاد کنید که دانشجو را جذب کند.

جاذبه چگونه به‌وجود می‌آید؟

تصوّر من این است که راه‌های زیادی وجود دارد؛

شماها جوانید، ابتکاراتتان بیش از ما است -ما هم البتّه دوره‌ی جوانی همین‌طور برای هر مسئله‌ای ده‌جور روش و راه کار به ذهنمان می‌آمد، امّا حالاها ذهن شما بهتر کار میکند- ابتکارهایی را پیدا کنید برای جذّاب کردنِ مجموعه‌های دانشجویی.

 البتّه جذّابیّت از راه اردوی مختلط، صددرصد غلط و خطا است.

بعضی‌ها این‌جوری جذّابیّت میخواهند ایجاد کنند.

یک مجموعه‌ی دانشجویی، حالا یا به‌عنوان پُرطمطراقِ مجموعه‌ی صنفی و علمی و تخصّصی، یا حتّی زیر عنوان اسلامی،

دختر و پسر را با هم بردارند ببرند کوه، بردارند ببرند سفر، بردارند ببرند اروپا؛ اردوهای خارج از کشور!

اینها قطعاً خیانت به محیط دانشجویی است و خیانت به نسل آینده‌ی کشور است؛ بدون تردید.

راه جذّابیّت اینها نیست. همچنان‌که گفتند، بنده هم تأکید کردم،

راه جذّاب‌کردن مجموعه‌های شما این نیست که کنسرت موسیقی راه بیندازید.

گفتم که یک‌روزی -سالها پیش البتّه- تشکّلهای دانشجویی یک‌چنین کاری را کردند. برای ما سؤال ایجاد شد که این مجموعه‌ی دانشجویی چرا این کار را میکند؟

خیلی برای من تعجّب‌آور بود. [وقتی که] پرسیدیم، گفتند میخواهیم دانشجوها را جذب کنیم.

خب چوبش را بعداً خوردیم.

 بنده یادم آمد یک ماجرایی را که سیّد قطب در یکی از کتابهایش نقل میکند که بنده هم در یکی از نوشته‌ها که مال سالها پیش است -مال قبل از انقلاب است- آن را از قول او نقل کردم.

میگوید در یکی از شهرهای آمریکا داشتم میرفتم، رسیدم به یک کلیسایی؛ دیدم بغل کلیسا یک سالن اجتماعات است.

آن‌وقت آنجا برنامه زده‌اند «برنامه‌ی شب»؛

برنامه را که خواندم، دیدم نوشته مثلاً موسیقیِ فلان‌جور، بعد موسیقی فلان‌جور، بعد آواز فلان‌جور، بعد یک شام سبک، بعد مثلاً جلسه‌ی چنین؛

علاقه‌مند شدم بروم ببینم قضیّه چیست؟ گفت شب رفتم دیدم بله، یک سالنی است مثل یک کاباره!

آنجا دخترها، پسرها، جوانها می‌آیند می‌نشینند، با هم مأنوس میشوند؛

آنجا هم برنامه‌هایی هست روی سِن؛

موسیقی و مانند اینها هست؛

من هم تماشا میکردم وضعیّت اینجا را.

بعد هم یک شام سبکی آوردند، دادند خوردیم و [بعد] مثلاً یک نوشابه‌ای، چیزی؛

قسمت جالبش اینجا است؛ میگوید که شب چند ساعتی گذشت، آخرِ شب شد، دیدیم که کشیش -کشیشِ آن کلیسا که این سالن، مربوط به آن کلیسا است- با وقار تمام از یک طرف سِن وارد شد، رفت و یک مقدار از این کلیدهای برق را زد و بعضی از چراغها را خاموش کرد بعد هم کشیش رفت.

میگوید من دیگر رفتم و نماندم.

میگوید فردا رفتم سراغ آن کشیش، گفتم که خب این چه وضعی است؟

آخر شما روحانی هستید، شما آخوند هستید، مبلّغ دین هستید، این چه وضعی بود مثلاً شما دیشب با این‌همه جوان و این برنامه‌ها؟

گفت که آقا، شما توجّه ندارید؛

من برای جذب کردن جوانها به کلیسا مجبورم این کار را بکنم؛ میگفت به او گفتم -حالا به تعبیر بنده- مرده‌شور این کلیسا را ببرد!

 خب بگذار بروند کاباره؛ [اگر] همان کارهایی که در کاباره میکنند، اینجا بنا است بکنند، خب بروند همان کاباره بکنند؛ چرا بیایند کلیسا؟

 اگر قرار است که ما جوان را به فسق و فجور و عیش و عشرت و موسیقی حرام و از این قبیل چیزها بکشانیم،

خب چرا اسممان را بگذاریم اسلامی؟ این که دیگر اسلامی نیست؛

این غیر اسلامی است، این ضدّاسلامی است.

بنابراین جاذبه‌ای که بنده میگویم تشکّل اسلامی باید پیدا کند، از این قبیل جاذبه‌ها نیست، اینها ضدّ مصلحت است، ضدّ حق است؛ اینها خیانت به محیط دانشجویی است؛ جاذبه از راه‌های درست.

به نام خدا

سخنان استاد محمد هادی فلاح در مورد اینکه  چه کارهایی موجب میشود که ارتباطمان با خدا و دعا را نابود شود و چه کسانی به درد خلوت با خدا نمی خورند ؟

(ضبط شده از برنامه سحر ماه مبارک رمضان در رادیو معارف مورخ 27 اردیبهشت 1399 {سحر 22 رمضان} )

 


دریافت

 

 

 

خلاصه سخنان ایشان

در حوزه معرفت (یعنی فقط در فکر و ذهنمان (حتی اگر آن فکرها را عملی نکند! ))

در حوزه عمل (یعنی کارهایی که انجام می دهیم)

تفکر به رذایل اخلاقی

انجام محرمات و حرام های خدا

مشغول کردن دل به غیر خدا

انجام رذایل (کارهای پست) اخلاقی

سواد دعا نداشتن ( بلد نباشیم با خدا صحبت کنیم)

نباید ها را به جای بایدها قرار دهیم

فکر کردن به کارهای حرام (حرام یعنی کاری که خداوند دستور دادند انجام ندهید)

کتب ضالّه (کتاب‌های گمراه کننده) و رمان های مبتذل و صفحه و صحنه های کذایی بخوانیم

رها کردن ذهن

ذهن رها فقط به کار شیطان (کسی که فریب می دهد) می آید ، به درد انس با خدا نمی خورد.

دنیای مجازی حقیقت مان را به یغما نبرد.

*کارش شده اینترنت و عذرش که نیاز است

*نو میکده باز است

*چون صحنه مجازی است به زعمش که مجاز است

*انگار نه انگار

*صد بار صدایش زده گفتم که فلانی

*از راه نمانی

*در محضر چشمش تو نکن چشم چرانی

*مخصوص نهانی

*من یدرک الابصار ندانم تو که دانی

*انگار نه انگار

وارد کردن افکار مشوش و شرک آلود و کفر آمیز و باطل و گناه آلود به ذهن

چشم و دلمان را پای ماهواره و اینترنت و سایت های کذایی جا بگذاریم

(ز دست دیده و دل هر دو فریاد)

طهارت نکردن فکر و ذهن

اهل خلاف شرع (کاری که در رساله عملیه حرام است ) و معصیت (گناه) شویم

بدخواهی برای دیگران در قلب

از برخی از فکرها و کارها و برخی انسان ها (رفیق بد ) فرار نکنیم و با آنان هم نشین شویم

حسادت در ذهن و دل (حتی اگر آنرا عملی نکند! )

بی برنامگی در دعا

نقشه کشیدن برای زندگی و آبرو و اموال دیگران

خوابیدن در شب مثل مردار

فکر فضولی و دخالت در حریم خصوصی دیگران (حتی اگر آنرا عملی نکند! )

هر جا رفتن و با هر کس رفت و آمد کردن

نیت ما این باشد که چشم دیگران و فک و فامیل و دوست و آشنا و همکار را پر کنیم و به فکر انس با غیر خدا باشیم .

و به فکر فخر فروشی در چشم مردم باشیم.

 و برای خود در ذهنمان امتیازی برتر از دیگران قائل شویم (من! تحصیلات حوزوی دارم ، پول دارم ، مدرک دارم ، پست و مقام دارم.

 (این یک ابتلای بدخیم و مسری اجتماعی ماست و بدتر از کرونا در افراد و اشخاص و گروه ها و خانواده ها و مقامات و رده ها و لباس های مختلف سرایت کرده (قدرت سرایت آن از کرونا هم بیشتر است!))

با خدا خلوت نکنیم (در وقت اشتغال برنامه انس نداشته باشم ، در شلوغی نباشد ، پای تلویزیون و شب نشینی و دوره گردی های مخلوط و مختلط (دختر با پسر و زن با مرد) نباشد ، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل )

بی توجهی به آیه أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَىٰ ﴿العلق: ١٤﴾ (یعنی توجه نکنیم که خدا حاضر است و ما را می بیند!)

حضرت موسی علیه السلام وقتی به مناجات با خدا می پرداخت که گله گوسفندهایش را جمع می کرد ، در نتیجه کلیم الله شد.

*در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس

*بازار خود فروشی از سوی دگر است

 

 

زن و مردی که گله فکر و خیالش و نفسش را مانند چوپان نابلد رها می کند و یا در مرتع آبروی مردم می چراند ، به درد انس با خدای متعال نمی خورد .

*میان عاشق و معشوق رمزی است چه داند آنکه اشتر می چراند .

کسی که شتر نفسش را در باغ آبروی دیگران رها می کند ، اذن ورود به بهشت مناجات با خدا را ندارد.

او را راه نمی دهند با اینکه در باز است !

**- تمام موارد بالافقط در حوزه فکر و ذهنمان بود (حتی اگر آن فکرها را عملی نکنیم! ))

*ره نیابد بر دری از آسمان دنیا پرست

*در نه بگشایند بر وی گرچه درها واستی

(مرحوم میرفندرسکی)